سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

عروسکم سانلی

امروز واقعا ترسیدم

وای به حال منه مادر که بچه ام رو چجوری میخوام تو همچین جامعه ای بزرگ کنم: امروز از مهد اومدی خونه.بعد از بغل و بوس و جبران یه عالمه دلتنگیه 3-4 ساعت نبودنت...و بعد از چک کردن کیفت و وارسیه دفترت برای اگاه شدن از مقدار تکالیفت و گاهن پیغامی از جانب تیچر ... به من میگی : مامی....جونه مامی امروز دوینا( دنیا) به ما گفت بچه ها بیاید کیف مامانامونو برداریم...ماشین بگیریم...با هم بریم پارک پلیس   یعنی منو میگی..قشنگ مردم....همه این شکلها باهم نمیتونن بگن چقدر شوک شدم...تمام بدنم یه لحظه یخ کرد...هیچ عکس العملی نمیتونستم نشون برم داشتم فکر میکردم یه بچه ای که زیر سن مدرسه اس چرا باید همچین حرفی بزنه...هرچند از روی بچگ...
25 ارديبهشت 1392

اندر احوالات کلاس زبان

ترم جدید از 11 اردیبهشت شروع شد . ترم 2 رو با تسلط کامل تموم کردی و وارد ترم 3 شدی.... الان درست 5 ماهه که به این موسسه جدید رفتی...توی این 5 ترم ،همه بچه ها ثابت بودن و همینطور معلمتون...بجز یکبار،  تیچر سوده که خیلی هم دوستش داشتی رفت و بجاش دو تا تیچر اومدن..تیچر نیلوفر و تیچر شبنم...که از قرار تیچر شبنم خیلی بد اخلاقه و مدام داد میزنه...من هیچکدوم رو ندیدم ،از صحبتهای شما اینطور استنباط کردم... میگم کدوم تیچرهاتو بیشتر دوست داری ؟ اولش گفتی هر دو  ،بعد گفتی یواشکی بهت میگم نیلوفر ولی بهشون نگی ها.....   امروز از کلاس اومدی میگی مامان من امروز دوباره خیلی شیطونی کردم. تیچرم   دعوام کرد..بهم گفت : اگ...
23 ارديبهشت 1392
1